علي جونعلي جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

دكتر علي رحمت نيا

محرم

هر سال تو ماه محرم خونه حاجي روضه ميشه و به رسم اردبيليها براي امام حسين طشت ميزارن و به ياد كربلا و تشنگي امام حسين و يارانش توش آب ميريزن . اينها هم لباسهاي شيرخوارگان حسينيه كه مامانم منو برده بود و اين لباسو تنم كرده بود .(آخه يه مامان و يه دنيا . اينو به كسي نگين خوب  ) اينم اسرا دختر عمه منه . خيلي دوستش دارم . ولي نميدونم چرا خيلي وقتها دعوامون ميشه .  راستي اون از من تقريبا يه سال بزرگتره        ...
4 اسفند 1392

سد یامچی

اینجا سد یامچی اردبیله  پارسال تابستون  با عمم رفته بودیم اونجا . جایی هم که وایستادیم خروجی آبه اینجوری نیگاش نکنین . فقط یه ذره از سد توی عکس افتاده  .آخه سد خیلی بزرگه  اون پسر خوشتیپ که میبینی منم . (گفته بودم عینک دوست دارم ) اونم که پیش بابامه  ، داداش محمد رضاست. پسر عمه من . ...
8 بهمن 1392

ديوان اشعار

ميخوام براتون شعرامو بنويسم          يه توپ دارم قلقليه  ميزنم زمين ميپرم هوا  نميدوني تا كجا ميره  من اين مشقامونداشتم  من اين مشقامو خوب نوشتم بابام يه توپ قلقلي داد                گرگمو  كله ميبرم(همون كله درسته) چوپون دارم نمي زارم دندون من تيزتره بچه من عزيزتره خونه خاله از اين وره  از اون وره                   توپوليم توپولو         مثل صورتم هلو قدو بالام كوتاهه چشم وابروم سياهه ...
28 دی 1392

اولين مطلب وبلاگم

سلام به همه بازديد كنندگان محترم . من علي رحمت نيا معروف به دكتر علي هستم . خالم بهم ميگه دكي من . عزيزم (مامان بزرگم (مامام بابام )) هم ميگه دكتر قد بلند من . بابام مهندسه . مامانم هم از نخبه هاي  استان خودمونه . راستي من تو اردبيل زندگي ميكنم . مي خوام از اين به بعد خاطراتم رو براتون بنويسم . سعي ميكنم عكس هم براتون بذارم . دوستان منو تنها نذارن . آخه من تازه اومدم پيش شما ها .  منتظرتون هستم .  حالا هم يه عكس از خودم براتون ميذارم .    ...
28 دی 1392

عكس اولين مسافرتم

امروز ميخوام عكس اولين مسافرتم رو  بذارم .   يه جورايي عينك تو رانندگي رو دوست دارم . الان هم كه حدودا 2.5 سالمه  خودم يه پا رانندم. آخه هميشه وقتي از خونه آنا (مامان مامانم ) برميگرديم من ماشينمونو مي رونم .    راستي اينقدر عينك مامانمو گرفتم كه برام عينك خريدن      ...
28 دی 1392